Fix me| Part 20
"تایم اسکیپ بعد از صبحانه"
آجوما، دستت درد نکنه خیلی خوشمزه بود.
-اره اجوما خسته نباشی.
مینهو: وای دارم میترکم، خیلی خوشمزه بود اجوما.
زن لبخندی زد و با لحنی پر از مهربونی گفت : گوشت بشه به تنتون، نوش جان.
همه ی پسرا پاشدن و به سمت ماشین حرکت کردن.
جونگکوک همیشه صندلی جلو مینشست، ولی خود به خود و خودکار بدون اینکه خودش بخواد به سمت در عقب حرکت کرد و پیش تهیونگ نشست. از قیافه ی خودش هم معلوم بود تعجب کرده.
مینهو ابرویی بالا انداخت ولی چیزی نگفت و پشت صندلی راننده نشست و چیزی نگفت.
"تایم اسکیپ به مال"
-هرچی میخوای بخر، اینا واسه من پولی نیست.
دیوونه شدی؟ اینجا یکی از بزرگ ترین فروشگاه های کره ست! من با این قیمتا حتی جرعت نداشتم که واردش بشم!
مرد شونه ای بالا انداخت و بی تفاوت لب زد:
-گفتم که واسه من پولی نیست.
الان جدی گفتی؟
مرد با قیافه ای بی تفاوت و جدی بهش زل زد.
-بهم میخوره شوخی داشته باشم؟
تهیونگ با خوشحالی به این ور و اونور میرفت، اولین بار بود که بدون اینکه نگران پولِ چیزهایی که میخره باشه، داشت هرچی دلش میخواست رو میخرید.
مرد با فاصله ای کم پشت پسر راه میومد، آروم به خودش خندید که چطور پسر کوچیکتر فقط و فقط با یه خرید ساده انقدر ذوق کرده.
این وسط فقط مینهو بود که ناراضی با کلی سبد و باکس و کیسه و بَگ خرید، داشت راه میومد و مثل مومیاییای با بگ و کیسهی لباس شده بود، در حدی که بچه ها با دیدنش میخندیدن.
تهیونگ کلی تیشرت، سویشرت، هودی، شلوار، شلوارک، کفش، اکسسوریز و... خرید بود.
-هی صبر کن بریم اون تو.
پسر سرشو تکون داد و دنبالش راه افتاد تو مغازه.
پسر روی ی صندلی توی مغازه کنار مینهو نشست، مینهو چشاشو بسته بود چیزی نمیگفت، بعد پنج دیقه مرد بزرگتر با یه تیشرت مشکی و شلوارک مشکی اومد بیرون.
-چطوره؟ به هم میاد؟
پسر سر تا پای مرد رو از بالا تا پایین با چشماش دنبال کرد، انگار داشت اونو برانداز میکرد.
آره بخرش، خیلی بهت میاد.
کوک هیچوقت به نظر کسی کوچیک ترین اهمیتی نمیداد ولی وقتی پسر اینو گفت یه لبخند محوی روی صورتش نمایان شد، لباسا رو در آورد و اونا رو حساب کرد و رفتن بیرون.
پسر به سمت یه مغازه ی اکسسوریز حرکت کرد. جونگکوک نفهمید پسر چی خریده ولی حسابشون کرد. وقتی اومدن بیرون پسر رو شونه ی مرد زد تا توجهش رو جلب کنه.
هی، جونگکوک.
-هوم؟
بیا، یکیش مال تو.
پسر دو تا دستبند ست خریده بود و قصد داشت یکیش رو به اون بده. ( نتونستم ویدیو رو دان کنم اگه پینتریت دارین میتونین از این لینکه دستبند رو ببینید https://pin.it/1KWKnYQYu )
-چرا داری میدیش به من؟
آجوما، دستت درد نکنه خیلی خوشمزه بود.
-اره اجوما خسته نباشی.
مینهو: وای دارم میترکم، خیلی خوشمزه بود اجوما.
زن لبخندی زد و با لحنی پر از مهربونی گفت : گوشت بشه به تنتون، نوش جان.
همه ی پسرا پاشدن و به سمت ماشین حرکت کردن.
جونگکوک همیشه صندلی جلو مینشست، ولی خود به خود و خودکار بدون اینکه خودش بخواد به سمت در عقب حرکت کرد و پیش تهیونگ نشست. از قیافه ی خودش هم معلوم بود تعجب کرده.
مینهو ابرویی بالا انداخت ولی چیزی نگفت و پشت صندلی راننده نشست و چیزی نگفت.
"تایم اسکیپ به مال"
-هرچی میخوای بخر، اینا واسه من پولی نیست.
دیوونه شدی؟ اینجا یکی از بزرگ ترین فروشگاه های کره ست! من با این قیمتا حتی جرعت نداشتم که واردش بشم!
مرد شونه ای بالا انداخت و بی تفاوت لب زد:
-گفتم که واسه من پولی نیست.
الان جدی گفتی؟
مرد با قیافه ای بی تفاوت و جدی بهش زل زد.
-بهم میخوره شوخی داشته باشم؟
تهیونگ با خوشحالی به این ور و اونور میرفت، اولین بار بود که بدون اینکه نگران پولِ چیزهایی که میخره باشه، داشت هرچی دلش میخواست رو میخرید.
مرد با فاصله ای کم پشت پسر راه میومد، آروم به خودش خندید که چطور پسر کوچیکتر فقط و فقط با یه خرید ساده انقدر ذوق کرده.
این وسط فقط مینهو بود که ناراضی با کلی سبد و باکس و کیسه و بَگ خرید، داشت راه میومد و مثل مومیاییای با بگ و کیسهی لباس شده بود، در حدی که بچه ها با دیدنش میخندیدن.
تهیونگ کلی تیشرت، سویشرت، هودی، شلوار، شلوارک، کفش، اکسسوریز و... خرید بود.
-هی صبر کن بریم اون تو.
پسر سرشو تکون داد و دنبالش راه افتاد تو مغازه.
پسر روی ی صندلی توی مغازه کنار مینهو نشست، مینهو چشاشو بسته بود چیزی نمیگفت، بعد پنج دیقه مرد بزرگتر با یه تیشرت مشکی و شلوارک مشکی اومد بیرون.
-چطوره؟ به هم میاد؟
پسر سر تا پای مرد رو از بالا تا پایین با چشماش دنبال کرد، انگار داشت اونو برانداز میکرد.
آره بخرش، خیلی بهت میاد.
کوک هیچوقت به نظر کسی کوچیک ترین اهمیتی نمیداد ولی وقتی پسر اینو گفت یه لبخند محوی روی صورتش نمایان شد، لباسا رو در آورد و اونا رو حساب کرد و رفتن بیرون.
پسر به سمت یه مغازه ی اکسسوریز حرکت کرد. جونگکوک نفهمید پسر چی خریده ولی حسابشون کرد. وقتی اومدن بیرون پسر رو شونه ی مرد زد تا توجهش رو جلب کنه.
هی، جونگکوک.
-هوم؟
بیا، یکیش مال تو.
پسر دو تا دستبند ست خریده بود و قصد داشت یکیش رو به اون بده. ( نتونستم ویدیو رو دان کنم اگه پینتریت دارین میتونین از این لینکه دستبند رو ببینید https://pin.it/1KWKnYQYu )
-چرا داری میدیش به من؟
۷.۰k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.